عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 104
نویسنده : حسینی
ببین آخرش چقدر گیرت می آید شیوانا در بازار دهکده کنار مغازه دوست سبزی‌فروشش نشسته بود و به اطراف نگاه می‌کرد. صاحب مغازه کناری که جوانی تازه‌کار بود به شیوانا گفت: به نظر من این دوست شما دارد ضرر می‌کند. من کارگاه سفالگری دارم و یک کارگر دارم که برایم هر روز کوزه و لیوان و ظرف سفالی درست می‌کند. ده نفر را هم اجیر کرده‌ام تا در دهکده‌های اطراف برای کوزه‌ها و ظروف سفالی من مشتری جمع کنند. خلاصه هر هفته صد سکه به دست می‌آورم. اما این دوست سبزی‌فروش ما فقط هفته‌ای ده سکه گیرش می‌آید. به نظر شما تجارت من پرسودتر نیست؟ شیوانا با لبخند گفت: گمان نکنم وضع زندگی تو با این سبزی‌فروش تفاوت زیادی داشته باشد. تو از این صد سکه چقدر به عنوان دستمزد و مواد اولیه خرج می‌کنی و آخرش چقدر برایت می‌ماند؟ سفال‌فروش جوان مکثی کرد و گفت: خوب راستش را بخواهید وقتی تمام هزینه‌ها را کسر کنم هفته‌ای پنج سکه بیشتر برای خودم باقی نمی‌ماند؟ شیوانا با تبسم گفت: در تجارت اصل این است که همیشه بنگری آخر کار بعد از کسر همه هزینه‌ها و مخارج چقدر برایت می‌ماند و این مقدار درآمد به ازای چه میزان زحمت و کار و دردسر نصیبت شده است. درست است که سبزی‌فروش مغازه‌اش اول صبح پر است و آخر شب کاملا خالی، اما او با همین مغازه و سبزی‌هایی که دارد هفته‌ای ده سکه یعنی دو برابر تو درآمد دارد. البته کار تو زیبا و ستودنی است. اما از لحاظ سودآوری من سبزی‌فروش را برنده‌تر می‌دانم.

:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: ببین آخرش چقدر گیرت می آید ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 81 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com